جدول جو
جدول جو

معنی گوهر بین - جستجوی لغت در جدول جو

گوهر بین
بیننده گوهر، گوهر شناس جواهر شناس، آنکه نیک را از بد تمیز دهد (ایهام بدو معنی اخیر) : عیب تست ار چشم گوهر بین نداری ورنه ما هر یک اندر بحر معنی گوهر یکدانه ایم. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوهر بینی
تصویر گوهر بینی
دیدن گوهر، گوهر شناس جواهر شناس، تمیز نیک از بد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوهر بیزد، ابر (قطرات باران بگوهر تشبیه شده) : بگردون تیره ابری بامدادن برشد از دریا جواهر خیز و گوهر ریز و گوهر بیزو گوهر زا (قاآنی)
فرهنگ لغت هوشیار
بیننده گوهر، گوهر شناس جواهر شناس، آنکه نیک را از بد تمیز دهد (ایهام بدو معنی اخیر) : عیب تست ار چشم گوهر بین نداری ورنه ما هر یک اندر بحر معنی گوهر یکدانه ایم. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهرآگین
تصویر گوهرآگین
آنچه در آن جواهر نشانده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهر بین
تصویر ظاهر بین
آنکه فقط صورت ظاهر را بیند و از باطن بیخبر ماند، قشتری، ظاهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر زبان
تصویر گوهر زبان
سخنگوی فصیح و بلیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر خیز
تصویر گوهر خیز
آنچه که از آن جواهر بدست آید، ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر چینی
تصویر گوهر چینی
عمل و شغل گوهرچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر بیزی
تصویر گوهر بیزی
عمل گوهر بیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر بخش
تصویر گوهر بخش
آنکه گوهر بخشد کسی که گوهر نثار کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر بار
تصویر گوهر بار
نثار کننده گوهر، بارنده گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که در آن جواهر نشانده باشند گوهر نشان مرصع: همان طشت زرین و سیمین بدی چو زرین بدی گوهر آگین بدی، مرد شجاع دلاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر گیر
تصویر گوهر گیر
گیرنده جواهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر کنی
تصویر گوهر کنی
عمل و شغل گوهر کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهرچین
تصویر گوهرچین
غواص
فرهنگ واژه فارسی سره
آنکه دور را بیند مقابل نزدیک بین، چشمی که دور را بیند مقابل نزدیک بین، عاقبت اندیش، دستگاهی که برای رویت اجسام دور (رصد کردن ستارگان یا رویت مناظر زمین) بکار رود. یا دور بین عکاسی دستگاهی که برای ایجاد تصویر واضح از شی یا شخص بکار رود. کلیه دستگاههای عکس برداری مشتملند بر: عدسی که تصویر را تشکیل میدهد، اطاق تاریک که عدسی در آن نصب شده، شاسی یا قرقره های فیلم که صفحه حساس روی آن قرار گیرد، دریچه نور که برای تنظیم و تغییر زمان عکس برداری بکار میرود، پایه که دستگاه روی آن بطور ثابت نصب میشود. یا دوربین نجومی دوربین آسمانی دستگاهی است که برای مشاهده اجرام فلکی و ستارگان آسمان بکار میرود. یا عینک دوربین عینکی که بوسیله آن نقاط نسبتا دور واضح دیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهرچین
تصویر گوهرچین
چیننده گوهر بر گزیننده جواهر، برگزیننده کلمات فصیح و نغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر کن
تصویر گوهر کن
استخراج کننده گوهر از معدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر چین
تصویر گهر چین
عمل و شغل گوهرچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهربیز
تصویر گوهربیز
گوهرافشان، گوهرریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
(دخترانه)
جواهرنشان، مرصع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
دارای گوهر، مزّین به جواهر
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به گوهر: دارای گوهر: چشمه صلب پدر چون شد بکاریز رحم زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من. (خاقانی)، مزین بجواهر مرصع به در: و اگر بخواهی اسب بازین و ساز گوهرین و مرواریدین و زرین و یاقوتین بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
دارای گوهر، مزین به جواهر
فرهنگ فارسی معین